loading...

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

بازدید : 3
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 22:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اشعار احمد یزدانی

ما همه اکنون شده وجه الضمان
رفته گرو زندگی و دینمان
کاغذ پاره شده است پول ما
خورده تورّم همه اموالمان
هر که شده حاکم ما بیسواد
مدّعی و بی هنر از جرزنان
داده شعار و ننموده عمل
گشته طلبکار زمین و زمان
آمده چاپیده و ناراضی است
کرده وطن تابلوی خلق جهان
حاکم هرجا شده است مافیا
راحت و ثروت شده تدبیرشان
هرکه شکاری زده در رفته است
مانده اگر تا که کند لختمان
مردم درمانده تماشاگرند
ارث گروهی شده ایرانمان
رابطه‌ها سرنخ آسایشند
گشته گرانی مرضی بی امان
ریشه‌ی آن دین ریائی ماست
گشته ریا قاتل ایمانمان
بوده چنان بوقلمون رنگ‌ رنگ
نقشه راه از طرف حاکمان .

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 250
  • بازدید سال : 788
  • بازدید کلی : 27880
  • کدهای اختصاصی