ابن ملجمدر خیالی خام بود
ظلمتی مطلق و بد فرجام بود
ضربت او فرق مولا را شکافت
آتش آن ضربه دنیا را گداخت
ضربه بر مولا شقاوت بوده است
حمله بر کاخ عدالت بوده است
خون پاکش در خودش گل پرورید
نسلِ پاکانِ زمین آمد پدید
ریشه و راهی برای شیعیان
چارده خورشید در یک آسمان
چارده گُل با طراوت ، رنگ رنگ
چارده رنگِ دلاویز و قشنگ
چارده لبخند بر لبهای حق
چارده گیسویِ مانند شَبَق
چارده دلبند سرتا پا وقار
چارده فصل ،هرکدامش یک بهار
چارده زلف سیاهِ موج موج
چارده فوّارهی زیبا به اوج
چارده پروین درون یک جهان
چارده نورند در یک کهکشان
چارده گلزار با یک باغبان
چارده حسّ تناور در زمان
چارده گنجِ غنیّ و پر ثمر
چارده گنجینه از نوعِ بشر
چارده رودند ،جاری در زمان
چارده دروازهی یک آستان
چارده معصومِ پاک و بی بدیل
چارده آیت برایِ یک دلیل
قدرتِ حق را گواهی میدهند
بر بشر نوری الهی میدهند
شاکرندو بر شکوران مهربان
هرکدامین چون جهانی در جهان
نرگسِ این چارده گل صاحب است
چون خدا فرمود اکنون غایب است
رهبر است و مرشد است و رهنما
دلخور از رفتارِ ملجم زادهها
عاشق است بر رستگاریِ بشر
ساده و پاک است،خیرِ مستمر
نورشان سازد جهان را کامکار
با ظهورش میشود عالم بهار